همیشه چوب ســــــــوختنی نیست …
خـــــوردنی هم هست
ما گاهی چوبِ ســـــــادگیمون رو میـــــــــخوریم . . .
پُر ام از هیاهوی زندگی
میخواهم دفن کنم غم هایم را در چال گونه ات
لطفا لبــخند بزن !!!
تو که بمانی
چهار فصلِ من بهار می شود
و درختان
از یاد می برند برفِ سپیدِ زمستان هایِ نبودنت را …
تو که بمانی شکوفه ها بوسه گاهِ قدم هایمان می شوند و
چکاوک ها رقصان به دورمان هلهله و پایکوبی به راه می اندازن …
تو که بمانی …